فلسفه از کاشی
به اعتقاد عنایتالله رضا هیچگاه در متون و آثار مورخان و جغرافی نگاران این دریا، مازندران نام نداشته است. رضا بهطور کلی دو نام هیرکانیهاً و کاسپی را اساس میگیرد. بعضی آن را نام دو قوم میدانند اما آنچه اتفاق وجود دارداین است که کاسپی و کاسپیان به یک قوم گفته میشده که بداخل فلات ایران مهاجرت کردهاند. فردوسی آن را در کنار هند و گردیزی و سیستانی در یمن و شام میدانند. اما در اولین نقشههای مهندسی ایرانی در دوره قاجار نام دریای مازندران در کنار خزر قرار گرفته است؛ و ظاهراً واژه نگهبان دریای مازندران به صورت اسطورهای در «شبرنگ نامه»، کتاب حماسی سده هفتم هجری، در اشاره به یک خدای مانند آپلو یا ابوالهول در افسانههای یونانی از آن یاد شده است؛ و عدهای پیکره سنگی بابا داوود عنبران را مصداق همان نگهبان دریای مازندران دانستهاند. این اصطلاح هنوز در گیلکی وجود دارد؛ و نیز گیلکها برای اشاره به زمان بسیار قدیم از عبارت «کوسپیت ایام» که در واقع کاسپت ایام و به معنی دوران کاسپتها میباشد استفاده میکنند. او در ماههای پیش از انقلاب ۵۷، از همان موضوع اقتصاد که قبل و پس از آن دوران با آن مخالف بود، برای تحریک مردم استفاده کرد و بارها از تجمع ثروت توسط سرمایهداران و محرومیت مستضعفان سخن گفت و حتی پس از ورود به ایران در همان سخنرانی معروف بهشت زهرا که میخواست دولت تعیین کند و تو دهن دولت وقت بزند، با وعده آب و برق و مسکن مجانی، پرداخت پول نفت به مردم و برچیدن یا کاهش مالیات و…
در ادامه به یکی از روایات جالب دربارهٔ اهرام مصر خواهیم پرداخت نویسنده در این کتاب بیان کردهاست پادشاهان زمان مصر از بیم خوابی که دیده بود تصمیم به بنای این اهرام در جهت غربی نیل گرفت تا همه چیز در آنجا مصون بماند حتی از منجمان خواست بگویند آیا جایی از این بنا را ویران خواهند کرد آنها گفتند بله هست دستور داد هزینه شکافتن و ویران کردن تا آن نقطه را هم محاسبه کنند و به همان مقدار پول و سکه در آن قسمت قرار دهند چندین سال بعد مأمون تصمیم به ویران کردن این اهرام گرفت درد درست از همان قسمت که منجمین گفته بودند شروع به از بین بردن کرد اما به گنجی رسیدند که درست مطابق مبلغی بود که تا آن قسمت برای تخریب اهرام هزینه کرده بودند به همین دلیل از این کاشی برای حمام عمل منصرف شد. مستوفی نیز بهطورقابلملاحظهای از واژه «ایران» در تألیفات خود استعمال کرده است. فردوسی جایگاه فریدون و نواده اش منوچهر را ساری و آمل و تمیشه نوشته است ولی هنگام صحبت پیرامون جایگاه آنان به دریای گیلان اشاره کرده ولی نامی از مازندران در این منطقه نبرده است. از سده ۵ اشارههایی به آن شده ولی مازندران مورد اشاره فردوسی و گردیزی هیچ ارتباطی به مازندران کنونی بین گرگان و گیلان ندارد.
گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بوده است، نامهای جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بر روی این دریا بوده است، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی باقیماندهٔ آن است) برمیگردد. نام دریای مازندران و دریای خزر در ۵۰ سال گذشته در رسانههای گروهی ایران رایج بوده و در سال ۱۳۶۱ دولت نام دریای مازندران را نام رسمی اعلام کرد. در آثار جغرافیایی که از عهد ساسانی و نخستین سدههای اسلامی بر جام مانده است نامی از مازندران نیست؛ مثلاً در نوشته جغرافیایی ارمنی که بعضی آن را به موسس خورناتسی تاریخنگار ارمنی سده ۵ میلادی و گروهی به آنانیا شیراکاتسی جغرافیدانان ارمنی سده ۷ نسبت دادهاند و در آن به معرفی سرزمین، شهرها و شهرستانهای ایران پرداخته شده نامی از مازندران نیست. در آثار جغرافیایی سدههای نخستین اسلامی از جمله صورالاقالیم ابوزید بلخی، المسالک و ممالک ابن خردادبه، کتاب الجعفر قدامه بن جعفر، مسالک و ممالک اصطخری، صوره الارض ابن حوقل، البلدان ابن فقیه و حدودالعالم نامی از مازندران نیست. نام «کاسپی» یا دیگر نامهای قدیمی دریای شمال ایران گاهی به دریای خزر یا دریای مازندران توسط برخی مترجمان ایرانی در دو قرن اخیر ترجمه شده است.
این در اما بر اساس مجله پیام دریا مهر و آذر ۱۳۸۳ نام مازندران در ادبیات اسطورهای بسیار قدیمی است اگرچه به درستی مشخص نیست دریای مازندران به عنوان یک پدیده جغرافیایی از چه زمانی مرسوم شده است. وسیع نبودن گستره اقوام شرقی ایران برای نگهداشتن نام هیرکانیهاً و تبدیل این نام در عربی به «جرجانیه» از دلایل متروک شدن نام هیرکانی در متون جغرافیایی غربی است و به همین دلیل، نام هیرکانی جای خود را به نام اصلی دریای شمال ایران، یعنی کاسپی داد. پروژههای متداول شامل بخشهای لق، بدنههای اصلی سازه برای ساخت، تجهیزات سنگین، و پلهها و نردههای دستی باری ساختمانها میشوند. پس از ظهور اسلام، محمد مسجدی را در مدینه پایهگذاری کرد که مسجد النبی نام گرفت و مقر رئیس حکومت و مسجد اصلی بود و دیگر مساجد برای عبادت و تعلیم انتخاب شدهبودند. دیاکونوف تاریخ ظهور قوم کاس را قرن هجدهم قبل از میلاد میداند و منشأ آن را ارتفاعات زاگرس میداند. مشاهده نمونهای از کاشیها قبل از خرید نیز کمک کننده خواهد بود. نام یونانیش میباشد. این نامگذاری بدان جهت است که ورک به معنی گرگ در طبری (ورگ گفته میشود) امروزین و ورکانه به معنی همان گرگان است و هیرکانیا گرگان بزرگترین و آبادترین شهر در اطراف آن دریا بود.